Buddha Box



آرشيو

 



Leila      fadiouth
Elle EST      single tango
Maahi      ایلعاذر
Soroosh      dimonia
sweetcoma      naghmeh
اتاق خودش      هی هی
psycho

20050607


می دونی چی می خوام ؟ می دونی ؟
یه مُهره که از نخ گردن بنده افتاده بیرون .
یه دونه که قبلی و بعدی نداره .
از اونا که ول می شن یهو بینِ همه ی اسباب اثاث قل می خورن و گم می شن .
از اونا که بعدِ صد سال که از یه گوشه پیدا می شن لای خاک و خلا ، به درد هیچی نمی خورن .
از اونا که فقط واسه ی تهِ صندوق کوچولویِ من و تو خوبن .
از اونا که فقط خودمون می دونیم چقده خوشگلن .
من از اوناش می خوام که از نخ افتاده ن بیرون مثل من و تو .
یه عالمه از اینا می خوام . یه عالمه که همه شون افتاده باشن بیرون . یه عالمه که هیچ گردن بندی نباشن . به نخ کشیده نشن .
یه عالمه یه دونه می خوام .
یه لحظه ی غریبه . بدون همه ی قبل و بعدا .
یه عالمه لحظه ی غریبه .

azar  ||  11:09


امشب باید همه ی دیوونه ها به سلامتی این دیوونه ی دوست داشتنی تا خودِ صبح مست کنن و انگلی برقصن ! :)

azar  ||  00:38

20050528


آسمونش ستاره داره . آسمونش یه عالمه ستاره داره . یکی شون اونجاست . نیگا ..
آآخ . آسمونش چقده ستاره داره !
چرخ می خوریم . هِی چرخ می خوریم زیر ستاره هاش . یکی مون اینجاست . نیگا ..
آآآی . چقده چرخ می خوریم ، نفسم بند می یاد .
..
..
آه . آه . خاموششون کن .
خاموشمون کن .
خاموش بشه .
خاموش بشیم .
..

azar  ||  14:49

20050418


" میان تصور درد و موجودی که خون از زخمش می رود و درد می کشد هیچ ارتباطی نیست "
از کتاب ژان کریستف
چند بار دیگه باید اینو برا خودم بنویسم ؟
تو راس می گی پسر ، ما به توهّم معتادیم .

azar  ||  21:12

20050416


میای چند قدم را بریم ؟ پیاده روهه خیلی کوتاهه . فقط قدّ یه سیگار .
خیالت راحت . هر طرف که بچرخی شهرو می بینی . پیاده رو من درست وسطِ شهره .
نترس . هیچ اوج و فرودی تو کار نیست . فقط ردیفِ مرتّبِ سنگفرشا .
میای کفشامونو در آریم ؟ آخه چند قدم جلوترش . لایِ دو تا موزاییک وا شده . چمن در اومده .
می خوای تو ام شصتِ پاتو فرو کنی ؟ یه کوچولو گِل داره . خیسه نه ؟!
میای تا دیرمون نشده یه کوچولو بغلت کنم ؟
پیاده رو که تموم شه ، ماشینا تند تند می رن و می یان ، به تنت سابیده می شن .

azar  ||  18:56

20050401


سراسرِ یخ بستگیِ شب
تنِ برهنه در سکوت پیچیده
به تماشایِ تابی از رقص دود
استخوان های درد را گرم می کنم .
...
سایه نشینِ کنجِ تاریکِ دیوارها
تک ستاره ی سرخ این آسمان را
پُک به پُک
تا سپیده می رسانم .

azar  ||  13:26

20050330

اعتراف
یواشی در گوشِت می گه : " من درِ ماشینو آروم می بندم . من خودم می دونم که درِ ماشینو آروم می بندم . حتّی وسطش مکث می کنم . درو یه لحظه نیمه باز نگه می دارم . بعد آروم می بندمش . " و صورتشو بینِ گردن و شونه ت قایم می کنه . همه ی تنش می لرزه .

azar  ||  13:27



قطره ای از دنیا از ارتفاع بلند می افتد . همین حالا .
تمام ذرات تنم به قطره ای اقتدا می کنند . همین حالا .
تمام ذرات هستی می افتند . همین حالا .

azar  ||  13:25

20050326

صدای نفس هات اینجاست ، گرم و نزدیک
به صمیمیتِ تصویرم تویِ شیشه ی اتوبوس ، رویِ پس زمینه ی جاده ی تاریکِ شب .

azar  ||  09:56

20050324

I feel I know you
I don't know how
I don't know why

I see you feel for me
You cried with me
You would die for me

I know I need you
I want you
To be free of all the pain
You have inside

You cannot hide
I know you tried
To be who you couldn't be
You tried to see inside of me

And now i'm leaving you
I don't want to go
Away from you

Please try to understand
Take my hand
Be free of all the pain
You hold inside

You cannot hide
I know you tried
To feel...
To feel...

azar  ||  10:07

This page is powered by Blogger. Isn't yours?