Buddha Box |
|||
|
|
| |
20050607
می دونی چی می خوام ؟ می دونی ؟ یه مُهره که از نخ گردن بنده افتاده بیرون . یه دونه که قبلی و بعدی نداره . از اونا که ول می شن یهو بینِ همه ی اسباب اثاث قل می خورن و گم می شن . از اونا که بعدِ صد سال که از یه گوشه پیدا می شن لای خاک و خلا ، به درد هیچی نمی خورن . از اونا که فقط واسه ی تهِ صندوق کوچولویِ من و تو خوبن . از اونا که فقط خودمون می دونیم چقده خوشگلن . من از اوناش می خوام که از نخ افتاده ن بیرون مثل من و تو . یه عالمه از اینا می خوام . یه عالمه که همه شون افتاده باشن بیرون . یه عالمه که هیچ گردن بندی نباشن . به نخ کشیده نشن . یه عالمه یه دونه می خوام . یه لحظه ی غریبه . بدون همه ی قبل و بعدا . یه عالمه لحظه ی غریبه .
امشب باید همه ی دیوونه ها به سلامتی این دیوونه ی دوست داشتنی تا خودِ صبح مست کنن و انگلی برقصن ! :)
20050528
آسمونش ستاره داره . آسمونش یه عالمه ستاره داره . یکی شون اونجاست . نیگا .. آآخ . آسمونش چقده ستاره داره ! چرخ می خوریم . هِی چرخ می خوریم زیر ستاره هاش . یکی مون اینجاست . نیگا .. آآآی . چقده چرخ می خوریم ، نفسم بند می یاد . .. .. آه . آه . خاموششون کن . خاموشمون کن . خاموش بشه . خاموش بشیم . ..
20050418
" میان تصور درد و موجودی که خون از زخمش می رود و درد می کشد هیچ ارتباطی نیست " از کتاب ژان کریستف چند بار دیگه باید اینو برا خودم بنویسم ؟ تو راس می گی پسر ، ما به توهّم معتادیم .
20050416
میای چند قدم را بریم ؟ پیاده روهه خیلی کوتاهه . فقط قدّ یه سیگار . خیالت راحت . هر طرف که بچرخی شهرو می بینی . پیاده رو من درست وسطِ شهره . نترس . هیچ اوج و فرودی تو کار نیست . فقط ردیفِ مرتّبِ سنگفرشا . میای کفشامونو در آریم ؟ آخه چند قدم جلوترش . لایِ دو تا موزاییک وا شده . چمن در اومده . می خوای تو ام شصتِ پاتو فرو کنی ؟ یه کوچولو گِل داره . خیسه نه ؟! میای تا دیرمون نشده یه کوچولو بغلت کنم ؟ پیاده رو که تموم شه ، ماشینا تند تند می رن و می یان ، به تنت سابیده می شن .
20050401
سراسرِ یخ بستگیِ شب تنِ برهنه در سکوت پیچیده به تماشایِ تابی از رقص دود استخوان های درد را گرم می کنم . ... سایه نشینِ کنجِ تاریکِ دیوارها تک ستاره ی سرخ این آسمان را پُک به پُک تا سپیده می رسانم .
20050330
اعتراف
یواشی در گوشِت می گه : " من درِ ماشینو آروم می بندم . من خودم می دونم که درِ ماشینو آروم می بندم . حتّی وسطش مکث می کنم . درو یه لحظه نیمه باز نگه می دارم . بعد آروم می بندمش . " و صورتشو بینِ گردن و شونه ت قایم می کنه . همه ی تنش می لرزه .
قطره ای از دنیا از ارتفاع بلند می افتد . همین حالا . تمام ذرات تنم به قطره ای اقتدا می کنند . همین حالا . تمام ذرات هستی می افتند . همین حالا .
20050326
صدای نفس هات اینجاست ، گرم و نزدیک به صمیمیتِ تصویرم تویِ شیشه ی اتوبوس ، رویِ پس زمینه ی جاده ی تاریکِ شب .
20050324
I feel I know you
I don't know how I don't know why I see you feel for me You cried with me You would die for me I know I need you I want you To be free of all the pain You have inside You cannot hide I know you tried To be who you couldn't be You tried to see inside of me And now i'm leaving you I don't want to go Away from you Please try to understand Take my hand Be free of all the pain You hold inside You cannot hide I know you tried To feel... To feel...
|
|||